(قسمت اول)
به روایت ال یاسین
مخاطبان تعالیم استاد از همۀ اقشار مردم بودند... اما مهمترین مخاطبان، جوانان و دانشجویان و اهالی فکر و فرهنگ و دانشگاهیان بودند. خود اینها هم سه طیف هستند. یک طیف عمومی که صرفاً به سخنرانیهای عمومی میآیند. هر جا که فراخوان میشدند، میآمدند و غالباً برای ادامۀ تعالیم از کوششی دریغ نمی کردند. طیف کوچکتر، فعالان بودند.
اینها به دلیل ابراز اشتیاق بیشتر و اعلام و پیگیریهای خود در فعالیتهای ثانویه هم حضور داشتند و بنابراین اغلب در جلسات غیر عمومی هم حاضر بودند. به مجموعۀ این جمعیت فعالتر یاسین گفته میشد... اسم اصلی ال یاسین بود و این از آیۀ قرآن: السلام علی ال یاسین، گرفته شده بود اما اصطلاحی که تکرار میشد همان یاسین بود كه این با گروه یاسین متفاوت بود. به توصیه استاد، ال یاسین وارد فعالیتهای مختلفی شده بودند. در یازده سال گذشته ما بیش از ده نشریه داشتیم که اکثر آنها توقیف و تعطیل شد. نشریههای ما، از دیدگاه تخصصی و در زاویهای که کار میکردند تقریباً مشابه نداشتند و بیش از اکثر نشریات محوری، حائز مؤلفههای تخصصی بودند و از نظر معنایی بسیار غنیتر از نشریات مشابه دیگر. کسانی که این نشریهها را اداره میکردند قبلاً هیچ تجربهای از این کار نداشتند. برنامه ریزی در قدمهای اول زیر نظر خانم پِریا یا افراد دیگر انجام میشد که آنها هم این کار را تحت آموزش و زیر نظر استاد انجام میدادند. این نشریهها همانطور که از نامشان پیداست در زمینههای مختلفی بودند: هنر زندگی متعالی، علم موفقیت، هنرهای زیستن، علوم باطنی، اخبار كودكانه، تفكر متعالی و...
به موازات این تشکل ها،NGOهای دیگری نیز قبل و بعد از این نشریات به وجود آمد. مانند موسسات انتشاراتی، موسسات فرهنگی و هنری، تشکل پیام (گروه پیام) که کار آنها آموزش سخنرانی و تربیت مدرس بود و خود استاد گاهی آموزش میدادند یا کسانی که قبلاً ایشان آموزش داده بودند. تشکلهای (گروههای) قلم و نویسندگی. تشکلهای حزب الله که قصد آن انتشار اندیشههای نرم افزاری و برخورد محبت آمیز (...) در میان بعضی از گروهها بود... فعالیتهای مختلف خیریه، زیست محیطی (مثل NGO جبهه طبیعت)، تشکلهای مذهبی (هیئتهای متعدد مذهبی).
بزرگتر و پرحجمتر از هر فعالیت دیگر، گروهها و پروژههای تحقیقاتی بود که مستقیم زیر نظر استاد و با راهبرد ایشان یا به صورت غیر مستقیم توسط خانم پِریا انجام میشد...
طی یازده سال گذشته چند صد پروژۀ مطالعاتی و تحقیقاتی، برنامه ریزی و راهبرد شد. بعضی از آنها به مراحل نهایی رسیدند و بسیاری تا مراحل نیمه نهایی پیش رفتند و هنوز هم در جریان اند. جنبههای فوق العادهای در این فعالیتها وجود داشت که شاید برای کسانی که از بیرون میدیدند باورکردنی نبود...
این فعالیتها بدون پول انجام میشد اگر هم هزینۀ اندکی وجود داشت توسط دوستان تأمین میشد. این موضوع برای کسانی که فعالیتهای مشابه را انجام میدادند باورکردنی نبود. مثلاً هزینۀ ما برای بستن نشریات شاید یک دهم یا یک سی ام نشریات دیگر بود. اکثر کارها را بچه ها انجام میدادند. نکتۀ دیگر توانایی بسیار پایین بعضی از این بچهها بود. واقعاً بعضی از آنها در بعضی از کارهایی که قرار میگرفتند (مثلاً برای سخنرانی) توانایی شان نزدیک به صفر بود اما بعد از مدتی بر زمینهای که به آن توصیه شده بودند مسلط میشدند...
چیز پراهمیت دیگری که فوق العاده بود، چرخشها و تغییرات بود. مثلاً ما در این سالها قرآن میخواندیم اما بسیاری از ال یاسین به دلیل نوع زندگی خانوادگی یا فرهنگی که در آن بزرگ شده بودند یا دلایل شخصی، سالها میگذشت که هنوز کتاب قرآن را باز نکرده بودند اما حالا داشتند بطور تقریباً مستمر قرآن میخواندند. یا کسانی بودند که شاید تا بحال حتی چند دقیقه به طور جدی فکر نکرده بودند اما بعد از آموزش روشهای حل مسئله و تصمیم گیری (روشهای سه دهم، هفت دهم یا برنامه ریزی) در برخورد با بعضی مسائل از این روشها استفاده میکردند و واقعاً فکر میکردند. بعضیها هم این مایهها را از قبل داشتند.
فعالیتهای بظاهر مختلفی که در طول سالها به ما واگذار میشد اهداف مختلفی نداشت زیرا هدف یكسان بود. تلاش برای احیاء معنویت الهی و خداگرایی. برای تحقق تسلیم الهی و خدمت به خدا. برای بازگشت دوباره به خداوند و برقراری ارتباط الهی. برای احیاء فرهنگ تفكر و سوال سازی. جهت گیری همۀ آنها هم یکسان بود. توانمندسازی افرادی که واقعاً مشتاق و پیگیر بودند، یکی از شاخص ترین این نتایج بود. روال کار مثل ارتقاء کارکرد کامپیوتر بود...
طی فعالیتهای به ظاهر مختلف، ما تفکر و سوال کردن و سوال ساختن را یاد میگرفتیم. تحقیق کردن و محقق بودن را بیشتر تجربه میکردیم و بعضی از ما برای آموزش دادن و سخنرانی کردن آماده میشدیم. در طول فعالیتها ما بیشتر و بیشتر با جنبههای پنهانی از خودمان آشنا میشدیم. خود خواهی ها، ضعفها، خودباختگیها و بی عدالتیها به ویژه از طریق آینۀ دیگران، نمایانتر میشد و بنابراین با وضوح بیشتری آنها را میدیدیم...
یکی از نتایج مهم این مسئله بود که ما با فعالیتهای رایگان آشنا میشدیم چیزی که در این دوره زمانه مثل خیال است. الاهیون پولی نمی گرفتند اما تحقیق میکردند، دورههای آموزشی تفكر و تحقیق را میگذراندند، آموزش تفكر میدادند. سخنرانی یاد میگرفتند و سخنرانی میكردند... خیلیها برای انجام این کارها حاضر بودند هزینههای سنگینی را پرداخت کنند مثلاً چندین سال پیگیری میکردند تا یک کار تحقیقاتی به آنها داده شود. نتیجۀ این پروژههای تحقیقاتی غالباً تغییر توان تفکری و ایجاد هویت محقق و رویکرد محققانه در فرد بود و اندازۀ این اثر گذاری متناسب با موضوع و نوع تحقیق و میزان تلاش افراد بود...
بعضی از کارها به کسانی واگذار میشد که واقعاً هیچ توانی در موضوع واگذار شده نداشتند. نتیجۀ بعضی از این واگذاریها فوق العاده بود و گاهی با نمونههای مشابه، که توسط افراد توانمند انجام شده بود، امكان مقایسه نداشتند. مثلاً بعضی از محققان یا سخنرانان یا هنرمندان ما، با وجودی كه از صفر شروع كرده بودند اما در مدت كوتاهی با افراد توانمند در آن موضوع خاص، برابری میكردند یا حتی گاهی برتری داشتند.